تابوی عشق
یا رفیق!
می گفت از عشق می ترسم! می ترسم که سراغم بیاد! حتی اگه درست باشه و به جا! می ترسم بی خبر بیاد!
می گفت عشق رو نمی فهمم و انسان همیشه ی خدا، از ناشناخته هاش ترسیده!
می گفت بهم حق بده بترسم، لطفا!
و من سعی داشتم قانعش کنم ممکنه سخت باشه اما ترس نداره!
...
گفت پیشنهاد بدیم به مدیر موضوع این هفته عشق باشه!
گفتم یه پیشنهاد هم کافیه، من نمی دم!
و امشب پیغام مدیر رو خوندم که تعیین موضوع رو گذاشته بود به عهده ی من!
عشق؟!
از خودش نمی ترسم اما از حرف زدن دربارهش ... یه جورایی شاید برا خودم تابو کردمش!
من می گم موضوع تابو! هر کی خواست از عشق بنویسه!
کلمات کلیدی :